محل تبلیغات شما

خاطرات محمدبهروزی



سلام بچه ها دوباره من اومدم امروز میخوام درباره کسی که دوسش دارم حرف بزنم بله درسته اخر به عموم رسیدم حتی یادم رفت براتون بگم مشهدم با هم رفتیم خیلی بهم خوش گذشت اما همش مریض از اول که اومدم مریض و درد میکشیدم تا اخرش
البته بگم براتون اگر عموم پیشم نبود کنارم نبود زنده نمیموندم خیلی ازش ممنونم دستم تو دستش بود و درد میکشدم کلا به نظرم مشهدش خراب کردم.
چی بگم اخه از درد من. به نظرم جلوش ابروم رفت
ولی میخوام براتون بگم اگر نباشه دق میکنم اما اون دیگه دوستم نداره خیلی وقته از پیشم رفته هر وقت میرم مدرسه محلم نمیزاره حتی به پیام هام جواب نمیده باورتون نمیشه خیلی خیلیییییییییییی دوستش دارم دعا میکنم این مطلب رو بخونه چقدر من دوستش دارم
واقا محبت هاش یادم نمیره که برام چیکار کرد اما خدا کنه دوباره برگرده.
دلم خیلی براش تنگ شده هر وقت چشمای مهربونش نگاه میکنم گریم میگیره 
چشمای مهربونش
عموی مهربانم اگر این پیام رو خوندی بهم بگو

یشه دوست داشتم به گذشته برگردم به همون کودکی هایی که که خیلی دوست داشتم، ولی میدونم با اینکه یکم اذیت شدم و مریض بودم کمی، اما بهترین دورانی بود که داشتم، همیشه از مدرسه می آمدم و اول مشق و درس های مدرسه ام را می خواندم و می نوشتم ،بعد میرفتم سراغ بازی که خیلی دوست داشتم بازی های کامپیوتری که عاشقشون بودم، کلی روز در کوچه سر میکردم و با هم بازی های عزیزم بازی هایی مانند، شش خانه، استپ به هوا، وسط وسطو و بازی های دیگر.             این بازی هایی که میکردم با دوست هایم و هم بازی های محله ای کلی دلم رو گرم می کرد، و اصلا یادم می رفت یکم سرم درد میکنه، بعضی وقت ها با سر درد میرفتم بازی میکردم چون این بازی ها باعث شادی و دل گرمی من می شد،     دیگه گذشت، گذشت تا رسیدم به اول راهنمایی تو اون دوران، دوران خوبی داشتم  و کلی لذت می بردم درس ها خیلی سخت بود و باید عادت می کردم به دوران راهنمایی، چون تازه از دوران ابتدایی آمده بودم مقطع راهنمایی باید عادت میکردم ، شاید بچه ها با حرف ها و اذیت هاشون یکم اذیتم میکردم اما بازم دلم میشکست ، تا شدم دوم راهنمایی ، دوم راهنمایی که شد انگار روز و ماه و سال خوش حالی و شادی من بود، یادمه قرار بود ناظم خوبی معرفی کنن به مدرسه ، چون قبلش ناظم نداشت و من کلی خوش حال بودم که این مرد کیه، کیه که داره میاد در مدرسه ما، یعنی مرد خوبیه، ناطم خوبیه میتونه پشت من باشه تا مثل مرد جلو حرف های بچه ها وایسم ، تا چند روز گذشت ناظم ما هم معرفی شد، من تا چشمم افتاد فهمیدم بهترین ناظم رو دارم، همین میتونه پشت قرار بگیره تا در بهترین مدرسه درس بخونم، هیچ وقت یادم نمیره چه خوبی هایی بهم کرد چه محبت هایی ، اون دوران هیچ وقت یادمه نمیره همیشه در ذهن من میمونه. 
 ممنونم ازت عمومحمدرضا جانم ناظم مهربونم خوبی هات همیشه در ذهن من می ماند   
محمد بهروزی                



سلام به همه دوستان عزیزم همتون رو خیلی دوست دارم گفتم دوباره بیام و احوالتون بپرسم
آذر هم تموم شد ولی یه چی یادتون رفت تولدم ،این تولد 19سالیگم برنامه ریختم از چند ماه که باید عمو های عزیزم بیان و در تولدم شرکت کنند آخر اومدن و برای اولین بار تولدم  درخاوران گرفتم خیلی خوش گذشت بهم مخصوصا در کنار اونا بودن
خدا انشالله دلشون شاد کنه خیلی دلمو شاد کردن و با اومدنشون دلم رو گرم کردن برای اولین بار انقدر خوش حال و ذوق زده نشده بودم.
من تولدم 26 اذر بود و بخاطر عمو های عزیزم گفتم باشن انداختم شب یلدا1396که با هم یکسان بشه وای یادش بخیر عالی بود در کنار همه دیگه کلی شاد بودیم. من حاضرم جون برای اونا بدم چون خیلی دوسشون دارم برای اولین بار انقدر کسی دوستم نداشت

و خیلی خیلی بهم خوش گذشت ، سنم هم رفت19 سال اخی که داره چه زود میگذره، 
از همین جا میخوام یه تشکر از عمو های عزیزم (عمومحمدرضاجانم) و (عموحسین جانم) که خیلی دوستشون دارم کنم


قربان هر دو تاتون
محمد بهروزی
اینم عکسی که خودم برای دلخوشی خودم درست کردم
بقیه عکس ها ادامه مطلب هست

بلند شو از خواب محمد عزیز                                     امروز بهترین روز توست بهترین روز  

اخر به آرزوت رسیدی                                                   بلند شو خوش حال باش

بهترین روزم گذشت خیلییییییی زود گذشت امروز شنبه 25 شهریور 96 هست
دیروز که میشه جمعه 24 شهریور 96 بهترین کسایی که دوست داشتم بیان خاوران اخر اومدن اخر اومدن در
کنار من، خیلی خوش گذشت جای همگی سبز بهترین روزم بود بهترین روز ،
حسین اقای گل و بابای امیر محمد عزیزم که خیلی دوستش دارم اومدن خاوران کلی همه جا گشت زدیم و کلی عکس گرفتیم واقا روز خوبی بود، هیچ وقت این محبت اقای کشاورز گل بابای امیر محمد عزیزم یادم نمیره
اخر به قولشون عمل کردن و من رو خیلییی خوش حال کردن خیلیییییییییی

اینم متن یه اهنگ که خیلی دوسش دارم

اگه تو از پیشم بری سر به بیابون می زارم

هرچی كل شقایق رو خاك مجنون می زارم

اگه تو از تو پیشم بری من خودم و گم می كنم

یه عمر تو رو شرمنده حرفای مردم می كنم

اگه تواز پیشم بری شمعدونیا دق می كنن

شكایت عشق تو رو به مرغ عاشق می كنن

mohammad beheoozi





کتاب
بعد هم کتاب ها رو گذاشتیم در وانت و آوردیم مدرسه و گذاشیم در کلاس که فردا تقسیم بندی کنیم که امروز روزش رسید و تقسیم بندی کردیم با کمک حسین آقای گل و خانم هوشمند شیفت ابتدایی و آقای حمیدی با هم کمک کردیم
ولی من همش کتاب های دوم رو تقسیم بندی میکردم کلی بود اما بقیه ش خانم هوشمند زحمتشو کشیدن و بقیه کارمو انجام دادن.
من کتاب ها رو به گفته ی مدیر برای هر نفر 6 تا جدا میکردم و هی ادامه میدادم و 6 تا 6 تا در پلاستیک میزاشتم و گره میزدم تا قاطی نشه ولی بهترین روز بود.
عکس هاشو گذاشتمکتاب های دبستان

سلام دوستان عزیز و خوبم دلم برای همتون تنگ شده بود

گفتم دوباره یه خاطره خوب بنویسم.

امروز شنبه 11/1396شهریور هست من الان در مدرسه هستم و دارم با لب تاب اونجا کار میکنم بعضی موقع ها خیلی سرم شلوغ میشه ولی ادم باید تلاش کرد و از یه جا باید

شروع کرد و باید زحمت کشید من کارم کمک به معاون مدررسه اقای سعدی عزیز و مسول ثبت نام سرویس برای دانش اموزان هستم

ولی شاید تا اخرای شهریور بیشتر نباشم . شایدم رفتم سر کاره موبایلی فعلا هیچی معلوم نیست ولی من اینجا رو خیلی دوست دارم مخصوصا ادماش و همکارا خیلی خوبن وخیلییییییییییییییی دوستشون دارم

من هنوز امت تموم نشده یه پام مدرسه هست یه پام همون جا .

من با همکارای عزیز ظفر چند تا عکس گرفتم بعدا میزارم

فعلا خدانگهدار به همگی


سلام دوستان گل و عزیزم دلم خیلی براتون تنگ شده بود تقریبا یه دو ماهیی بود خاطره ننوشته بودم خوب خیلی تو این چند ماه استرس داشتم مخصوصا استرس مدرسه دیگه تموم شد اخرین روز مدرسه امروز بود که میشه
96/2/27
روز چهارشنبه هست
دیگه تموم امتحان های عملیمون دادیم اخر راحت شدم و کم کم خداحافظی داریم میکنیم ولی امتحان های توری مونده .
امروز خیلی استرس داشتم بخاطر نمایش نامه ای که میخواستم کارگردانی که اسمش تقدیر و مونولوگ شلیک به تماشاچی برای بازیگری خودم اجرا کردم ولی خدا کنه قبول بشم و از مدرسه زودی خلاص شم  
 راستی چند هفته پیش هفته معلم هم بود رفتم مدرسه راهنماییم پهلو اقای کشاورز و هدیه ای که براش خریدم بهش دادم کلی خوش حال شد و یه عکسی هم با هم گرفتیم و فوتوشاپش کردم که براتون میزارم و مخصوصا بنر نمایش نامم
رزومه نمایشماینم از بنر نمایشم کاری از دختر عمه عزیزمالبته طراحش اون زده




             می نویسم یادگاری تا بماند ماندگاری/  دوستان جای همگی واقعا سبز بود من دیروز رفتم به مدرسه راهنماییم جشن دانش اموزان برتر بود واقعا عای بود عالیییییییییییییی. مادر ها در کنار پسرهاشون بودند و اقای کشاورز در کنار همکارها تشویق دانش اموزان برتر میکرد واقعا خیلی بهم خوش گذشت از اینجا دست اقای کشاورز گل رو میبوسم که من رو دعوت کرد به جشن . خیلی دوستش دارم واقا بهترین مرد دنیاست

آخرین جستجو ها

nsurcytunes دلنا فروشگاه مجاز اسلحه و مهمات شکاری حامد محققیان جملات حکیمانه و پند های زیبا digital matlab viocuwames Richard's info goremamo میبینمت در نت